حدود دو ماه پیش خانم حدودا ۴۰ ساله ای به کلینیک درد ماهان مراجعه کرد . خانمی لاغر با چهره ای رنگ پریده و لنگان لنگان وارد مطب شد. با سختی روی صندلی نشست و بعد از کمی مکث نفس عمیقی کشید و شروع به گفتن شرح حالش کرد . اهل رفسنجان بود و کمر دردش از شش ماه پیش شروع شده بود ودردی با شدت متوسط در کمر که به دپشت یکی از پاهایش تیر کشیده بود .بعد از چند هفته ای تحمل درد به مطب یکی از همکاران جراح مراجعه کرده بود و برایش ام ار ای درخواست شده بود .
به اینجا که رسید مدارکش را یکی یکی از پاکت بیرون آورد و ادامه داد :جراح به من پیشنهاد عمل جراحی داد و گفت در صورتی که درنگ کنم ممکن است که حرکت پاهایم را از دست بدهم یا تا آخر عمرتوانایی کنترل ادرارم مختل شود . شب به منزل رفتم و تا صبح از کابوس فلج شدن بیدار ماندم .نهایتا پس از چند روز استرس تن به تیغ جراح دادم و عمل جراحی کردم و به امید بهبودی صبر کردم . صبر کردم و درد کشیدم به امید اینکه بهتر شوم ولی…بغض گلویش را گرفته بود . بیمار با درد سوزش و احساس ضعف در پایش مراجعه کرده بود .دردی که امانش را بریده بود و در این شش ماه از انجام هیچ کاری برای درمان فروگذار نکرده بود. درحالیکه با حرف زدن سعی در آرام کردنش داشتم یکی یکی مدارکش را بررسی کردم .یک ام ار ای جدید بود مربوط به بعد از عمل که آثار گذاشتن شش عدد پیچ و دو تا پلاتین در آن مشخص بود (عکس سمت چپ بالا) در محل عمل چسبندگی دیده میشد و من شروع کردم به معاینه بیمار و توضیح درباره اینکه من میتوانم با تزریق آنزیمی در اتاق عمل چسبندگیها را تا حد زیادی باز کنم و تلاش کنم تا دردهایش کمتر شود. بیمار چند کلیشه ام ار ای را از پاکت بیرون آورد و با نگرانی گفت : میشه این مدارک من رو که مربوط به قبل از عمله نگاه کنید؟
ام ار ای رو دیدم عکسهای دینامیک رو یکی یکی نگاه کردم …نفسم حبس شده بود .نمیخواستم به بیمار استرس وارد کنم . دیسک خفیف در ام ار ای که تو عکسهاش علایم بی ثباتی نداشت .چرا عمل شده؟؟ نه علایم شدیدی نه دیسک بزرگی نه جابجایی مهره .آخه چرا با چه تشخیصی و با چه مجوزی ؟
بیمار رو به اتاق عمل بردم و در محلی که عمل شده بود و چسبندگی ایجاد شده بود کار کردم و در محلی که پیچها درد ایجاد کرده بودند بلوک انجام دادم .
بعد از یکماه برای ویزیت دوباره به کلینیک آمد .حالش بهتر شده بود .بدون درد راه می رفتت و گز گز پاهاش تا ۵۰ درصد کمتر شده بود .مهمتر اینکه میخندید و روحیه اش کاملا عوض شده بود . موقع رفتن از مطب ام ار ای قبل عمل جراحیش رو دوباره از پاکت در آورد(عکس سمت راست) و با خنده ای تلخ به من گفت : آقای دکتر ای کاش عمل نمی کردم ..درسته ؟؟؟؟؟